در دنیای ما چه بسیار است فعالیت هایی که نتیجه چندان مهم نیست و انسان از انجام آن فعالیت لذت می برد. مانند آب تنی کردن. اما فعالیت های زیادی هم وجود دارد که انسانها برای نتیجه انجام می دهند. هرچند ممکن است در بعضی موارد خود فعالیت هم لذت بخش باشد اما نتیجه آن هم ضروری و مهم است. مانند گرسنگی ، غذا خوردن ، لذت از خوردن و سیر شدن. در اینجا اگر سیر شدن حاصل نشود، لذت از خوردن بی ارزش می شود. ما در یک دنیای دارای ترتیب زندگی می کنیم که در آن کارهای ما علتی برای اثرات بعدی است. گرسنه می شویم ، غذا می خوریم ، از غذا خوردن لذت می بریم و سیر می شویم و نمی توانیم این فرآیند را جابجا کنیم. یعنی ابتدا سیر شویم بعد به دنیا یک وعده غذا خوردن را بدهکار شویم و مجبور باشیم سرفرصت حتما یک وعده غذا میل کنیم.
حالا دنیایی را فرض کنید که در آن ترتیب زمانی وجود نداشته باشد و بتوانیم لذت ها و نتایج را پیش از فعالیت های پیش نیاز آن ها ، به دست آوریم. مثلا لذت از خوردن و سیر شدن را در موقع نیاز به دست آوریم و گرسنگی و خوردن را به بعد ماکول کنیم.
برای آینده این زندگی چه می ماند؟ آیا چیزی غیر از تلاش و رنج و گرسنگی خواهد ماند؟ انسان هایی که می خواهند همه چیز را بدون رنج و تلاش به دست آورند ، لذت های زندگی را خواهند دوشید و برای آینده خود چیزی جز رنج و تلاش بی ثمر چیزی باقی نخواهند گذاشت.
اما آیا این یک تخیل بود؟ و دنیای ما اجازه چنین چیزی را نمی دهد؟ اگر این یک تخیل صرف باشد به ما کمک می کند که رنج ها را بپذیریم. اما اگر خوب دقت کنیم در دنیای ما موارد بسیاری وجود دارد که دقیقا به همین صورت است. به عبارتی شاید در مورد گرسنگی نمی توانیم ترتیب گرسنگی و سیر شدن را تغییر دهیم اما موارد بسیاری هستند که می توان لذت را پیش از تلاشی که لازمه آنست به دست آورد و برای آینده فقط تلاش باقی گذاشت.
زمانی که از بانک وام می گیریم و بدهکار می شویم عملا چنین اتفاقی می افتد. اما این هم خیلی مهم نیست اگر بتوانیم از وام بانکی درست استفاده کنیم و آنرا هدر ندهیم چه بسا لذت بیشتری هم ببریم . اما اگر وام بانکی را به جای سرمایه گذاری، صرف هزینه های بیهوده کنیم دقیقا این اتفاق می افتد که در مدت زمان کوتاهی لذت خرج کردن پول کلانی را تجربه می کنیم و چند سال باید تلاش کنیم و آن وام را پس بدهیم بدون آنکه لذتی داشته باشیم.
اما مسئله مهمتر زمانی است که ما عشق دیگران را بدون عشق ورزیدن طلب می کنیم، یا از دیگران می خواهیم ما را تحمل کنند. باید بدانیم که ظرفیت انسانها برای عشق ورزیدن محدود است و اگر به صورت یک طرفه باشد، این ظرفیت روزی به پایان می رسد. دراین صورت روزی خواهد آمد که عشق ورزی دیگران تمام شده است و ما فقط باید عشق بورزیم. قطعا آنروز تحمل این زندگی را نخواهیم داشت. افراد زیادی هستند که تنها عشق دیگران را طلب می کنند، بدون آنکه در پاسخ به محبت دیگران محبت کنند. به این ترتیب روزی خواهد رسید که دیگران توان محبت کردن ندارند. چنین فردی برای اینکه بتواند دوباره محبت دیگران را به دست آورد ابتدا باید بدهی محبت خود را پس بدهند. شاید تحمل زندگی در این شرایط دشوار باشد.
عشق و مهربانی مانند یک چرخه است. بده بستان. اگر این داد و ستد نباشد ، روزی می رسد که ظرفیت یک طرف برای عشق ورزی تخلیه می شود و دیگر توان عشق ورزی ندارد.
خیلی عالی بود اگر درست متوجه شده باشم دقیقاً مثل الا کلنگ ، ما به هم محتاجیم و عشق یکطرفه مثل اینه که روی یکطرف الاکلنگ بشینیم و انتظار داشته باشیم به سمت بالا بریم .
درسته . اگر فقط من بالا بروم روزی می رسد که فقط باید دیگران را بالا بکشم. آیا تحمل چنین شرایطی را دارم؟! پس بهتر است همزمان بالا بروم و دیگران را بالا بکشم