مسئولیت اجتماعی سازمانها در برابر افراد

423

امروزه در جوامع مدرن بسیاری از انسانها بخش اعظم عمر خود را در یک “سازمان” سپری می کنند. مدت زمانی که یک فرد در یک سازمان در کنار سایر همکاران خود در یک شرکت تجاری و یا سازمان دولتی ، مشغول به کار و زندگی است، بسیار بیشتر از زمانی است که در کنار خانواده خود حضور دارد.

این حضور طولانی تعدادی از افراد در کنار هم و تلاش برای رشد و ارتقای سازمان چه اثراتی به دنبال دارد؟

برای کسانی که سالها در یک سازمان مشغول به کار بوده اند تاثیر عاطفی و رفتاری همکاران بر روی یکدیگر از یک طرف و از طرف دیگر تاثر سازمان بر روی افراد بارز است. مدیران سازمانها به صورت نا خودآگاه سبک زندگی و کاری خود را به رده های پائین تر سازمان منتقل می کنند و از افراد انتظاراتی دارند. در نتیجه افراد تازه کار سعی می کنند این فرهنگ را دریافت کنند تا بتوانند شغل مربوطه را حفظ کنند و افراد با تجربه تر نیز که در سالهای فعالیت خود شکل گرفته اند، اغلب جذب سازمانی می شوند که از نظر فرهنگ سازمانی انطباق بیشتری با آنها دارد. سازمانها گاها آرمانها و آرزوهای افراد را نیز تحت تاثیر قرار می دهند.

فرد تازه کاری را در نظر بگیرید که وارد یک سازمان تجاری شده است. این فرد به لحاظ شخصیتی ضعیف تر از سهامدار و مدیر آن سازمان تجاری می باشد. این فرد در تعامل با سازمان ممکن است با خودش بیگانه شود و اهداف القا شده از طرف سازمان را به عنوان اهداف زندگی برگزیند. همچنین ممکن است شناختی که از خودش به دست می آورد در اثر تاملات و موفقیت ها و شکست های به دست آمده در این سازمان، باشد.

البته مواردی هم وجود دارد که فرد دارای اهداف و خودشناسی مناسبی است و در محیط سازمان حل نمی شود و با شناخت درستی که از خود و خواسته هایش دارد با سازمان تعامل سازنده دارد.

سازمانها به خاطر منابعی که در اختیار خود و تاثیر گذاری عمیقی که روی افراد دارند، در برابر افراد مسئول اند و باید رشد فردی افراد را به عنوان یک مسئولیت اجتماعی به عهده بگیرند. در صورتی که سازمانها بدون توجه به منافع خودشان اقدام به برنامه ریزی برای رشد افراد کنند و این کار را فقط به خاطر جامعه انجام دهند، در بلند مدت و در محیط اجتماعی – اقتصادی کلان ، همه منتفع خواهند بود. چرا که افراد رشد می کنند و وارد جامعه می شوند و ضمن اینکه جامعه نیز به این ترتیب رشد خواهد کرد، سازمانها نیز به نیروی کار رشد یافته تری دسترسی خواهد داشت.

یک شرکت خوب می کوشد بهترین کالاها و خدمات را عرضه کند. یک شرکت عالی، در کنار عرضه بهترین کالاها و خدمات، می کوشد جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند.

“فیلیپ کاتلر”

بزرگترین خطر برای جامعه با توجه به تاثر سازمانها به روی افراد، اینست که سازمانها فقط به منافع خود فکر کنند و اهمیتی به رشد افراد ندهند و یا اینکه نیروهای تازه کار را مطابق با خواسته خود پرورش و تربیت کنند نه مطابق با طبیعت و توانمندی های بالقوه افراد. در صورتی که افراد مطابق با توانمندی های بالقوه خود رشد کنند، اثر گذاری بیشتری در تعامل با سازمان ها خواهند داشت. افرادی که توانمندی ها و استعداد های خود را شناخته اند و آنها را تبدیل به مهارت کرده اند و درک عمیقی از خود و خواسته هایشان دارند و به لحاظ اخلاقی و روانی در جایگاه محکمی قرار گرفته اند، هزاران بار موثر تر از افرادی هستند که به صورت مکانیکی و بدون درک از هویت خود پرورش یافته اند.

مسئولیت اجتماعی سازمانها در برابر افراد بایستی مانند مسئولیت اجتماعی سازمانها در برابر محیط زیست به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.